جدول جو
جدول جو

معنی متمدن کردن - جستجوی لغت در جدول جو

متمدن کردن
فرهیخته کردن، با فرهنگ کردن، تربیت کردن، مبادی آداب کردن، شهرنشین کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ تَ / رَ بَ اَ تَ)
پنهان کردن. نهان داشتن. (فرهنگ فارسی معین). پوشیدن. نهان کردن. کتم کردن: آنگه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هموار شدندی و این کتمان نکردندی. (کشف الاسرار از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
جایگیر کردن، توانگر کردن، توانا ساختن جای گیر کردن ثابت و مستقر کردن، دارای مکنت و مال کردن، توانا ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتمان کردن
تصویر کتمان کردن
پنهان کردن نهان داشتن: (آنگه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هموار شدندی و این کتمان نکردندی) (کشف اسرار)
فرهنگ لغت هوشیار
ستودن ستودن تحسین کردن: و ندیدم هیچ خردمند که آن دولت را بدین حزم و احتیاط محمدت کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهمان کردن
تصویر مهمان کردن
کسی را بعنوان مهمان پذیرایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بافرهنگ شدن، فرهیخته شدن، پیش رفته شدن، مبادی آداب شدن، شهرنشین شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
یکی کردن، متفق کردن، یگانه کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دعوت کردن، میهمانی دادن، پذیرایی کردن، پرداخت کردن (هزینه شخص دیگر)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دولتمند کردن، متمول کردن، مستقر کردن، جا دادن، توانا ساختن، مقتدر ساختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آسوده خاطر کردن، خاطرجمع کردن، مطمئن ساختن، اطمینان دادن
متضاد: مشکوک شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
توحيدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
Federate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
fédérer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
연방화하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
متحد کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
รวมกลุ่ม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
kuunganisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
連邦化する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
联邦化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
לאחד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
একত্রিত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
federasyon kurmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
mempersatukan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
संघ करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
federare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
federeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
об'єднувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
объединять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
federować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
föderieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از متحد کردن
تصویر متحد کردن
federar
دیکشنری فارسی به پرتغالی